چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۳

اثری از انیمیشن ساز ۷۸ ساله ژاپنی

«شاهزاده کاگویا»؛ روایت عجیب یک نجیب‌زاده از ماه!

پرنسس کاگویا*

سینماپرس/ صابر اله دادیان: داستان شاهزاده خانم کاگویا، به گفته سازنده اش، یکی از اصیل ترین داستان های فرهنگی ژاپن است که در بین توده مردم و نسل های متفاوت نیز شناخته شده است. همین موضوع نیز سبب حساسیت سازندگان اثر، به خصوص تاکاهاتای به عنوان کارگردان شده است.

فیلم سینمایی انیمیشن« شاهزاده خانم کاگویا» محصول سال ۲۰۱۳ استودیو جیبلی ژاپن است. این استودیو که توسط استاد صاحب نام انیمیشن ژاپن هایائو میازاکی، پایگذاری شده است، از بزرگترین و بهترین استدیوهای انیمیشن سازی ژاپن و شرق آسیا است. حضور ایسائو تاکاهاتای کارگردان انیمیشن شاهزاده کاگویا، در این استودیو در کنار دوست و همکار دیرینه اش میازاکی، توانسته آن را به یکی از مراکز بزرگ تولید انیمیشن هنری تبدیل کند. انیمیشن شاهزاده کاگویا، با آنکه همانند دیگر آثار استدیو جیبلی، از فضای هنری و تکنیک طراحی دستی پیروی می کند، با این حال نقطه عطفی در کارنامه سازنده اش و استدیو جیبلی محسوب می شود و از حیث هنری حرف های به مراتب تازه تری برای گفتن دارد. در این مطلب نگاهی به این انیمیشن و سازنده کهن سال آن داشته ایم.

داستانی کهن از فرهنگ ژاپن

در ابتدای داستان، پیرمردی که از درست کردن سبدها با ساقه بامبو ارتزاق می کند،  در میان انبوه بامبوها نور خیره کننده ای از ساقه یک بامبو می بیند که در حال درخشیدن است. پیرمرد در میان بامبو، موجودی بسیار کوچک را می بیند که در شمایل یک دختر نوجوان با لباس های سنتی ژاپن نشسته است. پیرمرد موجود را با خود به منزل می برد، همسر پیرش نیز با دیدن آن موجود به وجد آمده و خواستار بزرگ کردنش می شود. اما موجود در دستان زن تبدیل به نوزاد دختر عریانی می شود که مدام گریه می کند.

این دختر جادویی که رشد بسیار سریعی به نسبت کودکان دیگر دارد، با خود، عالم جادویی را به زندگی پیرمرد و پیرزن می آورد که زندگی آن ها را متحول و دگر گون می سازد. دختربچه در آینده نزدیک تبدیل به شاهزاده کاگویا می شود و در جایگاهی قرار می گیرد، که ۵ نفر از نجبا و شاهزاده های مطرح کشور به خواستگاری او می آیند. حتی با رد همه خواستگاران، کار به جایی می رسد که شخص پادشاه خود به سراغ کاگویا می رود!

سبک منحصر به فرد

تمام فضای این انیمیشن، ماحصل طراحی ها و نقاشی های بی واسطه هنرمندان ژاپنی است، که بعضاً در زمره بهترین های خود در آن رشته به حساب می آیند. به عنوام مثال نقاشی بک گراندهای این انیمیشن که تصاویر متنوع و زیبا از منظره و طبیعت رنگین ژاپن در فصول مختلف است، اثر یکی از بهترین نقاشان کشور است. بک گراندهای این اثر هر کدام به قدر یک تابلوی زیبای آبرنگ قابل تأمل و ارزشمند است. از دیگر وجوه سبک خاص این انیمیشن سنتی و در عین حال بدیع، نحوه اجرای شخصیت پردازی کاراکتر ها است. کاراکترها به گونه ای طراحی شده اند که سبک نقاشی و مینیاتور قدیمی و کهن ژاپن و حتی چین را در ذهن تداعی می کنند.

 حرکت ها و تمام انیمت های موجود در اثر، در فضای رئال طراحی شده اند و از نرمی و باورپذیری خاصی تبعیت می کنند.

در سکانس هایی که در رأس آن ها سکانس عصیان کردن شاهزاده در کاخ و فرار از آنجا به سمت خانه قدیمی است، سبک منحصر به فردی اجرا شده که بیشتر در فضای انیمیشن های آرتیستیک جشنواره ای دیده می شود که حاکی از تسلط فیلمساز و انیماتور به زیبایی شناسی تصویر، گرافیک رنگ و مهمتر از همه حرکت دارد. در این سکانس شاخص، جنس و روح قلم انیماتور به خوبی در هر فریم پیداست و مجموعه تصاویر و فرم های مختلف بصری، روح پویایی را به این سکانس بخشیده که آن را از دیگر سکانس ها و صحنه های زیبای فیلم تمیز می دهد.

شخصیت در حالت حرکت بیشتر همانندی با اسکیس های سریع یک طراح دارد که به سرعت فیگور مدل خود را در حرکت تغییر می دهد. چنین انیمه و طراحی ای، اصول شناخته شده ای در انیمیشن را همانند مدل شیت شخصیت، آگاهانه به چالش می کشد. البته مشخص است که فیلمساز با آگاهی به توانمندی خود و گروهش دست به چنین ریسکی زده و نزدیکی داستان و روح کلی اثر را نیز با جنبه های مختلف زیبایی شناسی این سکانس در نظر گرفته است. چراکه ممکن بود به دلایل بسیاری، از جمله جدایی کمپوزوسیون کلی این سکانس نسبت به تمام فیلم، این سکانس را به ضعیفترین بخش فیلم تبدیل کند؛ اما آگاهی و استادی سازندگان و در رأس همه آن ها  تاکاهاتای، این سکانس را به یکی از درخشانترین سکانس های انیمیشن های سینمایی جهان بدل کرده است.

 

رئالیسم جاویی یا تخیلی سورئال؟

یکی از وجوهی که شاید بیش از همه و حتی تصاویر خاص و کمتر اجرا شده در فیلم، خود را نشان دهد، فیلمنامه عجیب و خارج از قائده فیلم است. فیلم در همان سکانس ابتدایی، جدا از بهره گرفتن از زیبایی تصویر و نرمی حرکات در انیمه ها، در داستان پردازی و ایجاد شخصیت بدیع و در عین حال اصیل شاهزاده کاگویا شما را گیر می اندازد!  موجودی کوچک در شمایل یک دختر ظریف و زیبا که در دل یک بامبو درخشان متولد می شود!

از همان ابتدا المان هایی به مخاطب داده می شود تا او خود را در فضا و منطق یک داستان فراواقعی احساس کند. اما فراواقعی که شاید هیچ گاه مشابه یا نزدیک به آن را نیز در دنیای سینما و انیمیشن ندیده باشد. آنچه از حرکت اجسام، گفتگوها و کنش ها در شخصیت ها شاهد آن هستیم، همگی رئال و واقعی است، اما شخصیت شاهزاده، شخصیتی خاص، عجیب و با منطقی خاص خودش است که حتی تا آخرین دقایق و صحنه فیلم نیز آگاهانه گنگ و نامأنوس جلوه می کند. موجودی که انسان نیست اما کشاندن او به دغدغه های انسانی در دنیای پر فراز و نشیب انسان ها، او را مجاب می کند تا از برگشت به سیاره خود یعنی ماه، دست بردارد و خواستار زندگی در کنار پدرخوانده و مادر خوانده اش شود.

بازگشتی که استعاره ای زیبا و در عین حال محسوس از ذات طبیعت جو و کمال گرای همه انسان های روی زمین است. فیلم ارجاعاتی به بودائیسم و آواتاریسم شرقی دارد، اما هیچگاه مستقیماً سمبلی را وارد اثر نمی کند تا استعاره و لایه پنهان اثر به ورطه کلیشه و شعار بیافتد. شاید همین نیز، بهترین دست آورد فیلمنامه نویس باشد که توانسته از داستانی با قدمت شاید چند هزار ساله، فیلمنامه ای به وجود آورد که تماشای آن برای مخاطب امروزی، نه تنها دلچسب باشد بلکه دغدغه های انسانی و درونی خودش را نیز در مقابله با تصمیم قهرمان فیلم، به چالش کشیده و مرور کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.